به بچههای پایه هشتم اطلاع داده بودیم که در مدرسه راهنمایی صالحین حاضر شوند. شور و حال خاصی در بچهها وجود داشت. همه منتظر یک مسابقه پرهیجان بودند. بعضی برای اینکه به مسابقه برسند مجبور شدند با تاکسی دربست خودشان را به مدرسه برسانند. بچهها سوار اتوبوس شدند تا به سمت باغ ابریشم حرکت کنیم. در طول مسیر یاورهایی که از قبل مشخصشده بودند را به گروهها معرفی کردیم؛ هر گروه یک یاور. ساعت تقریباً ۹:۰۰ بود که به محل برگزاری اردو رسیدیم.
محل اسکان مسجد بزرگ وسط باغ بود. هر فرد باید به منطقهای که به گروهش اختصاص داده بودیم میرفت. مسابقه رأس ساعت ۱۰ شروع شد؛ یک نفر از هر گروه در اولین مرحله باید توپ مخصوص به گروهش را که در محوطه اطراف مسجد پنهانشده بود را پیدا میکرد؛ طی ۱۵ دقیقه تمامی گروهها بهجز یک گروه توپ علامتگذاری شده را پیدا کردند و وسایل موردنیاز برای ساخت پل را دریافت کردند.
هر گروه بهطور متوسط از ۵ نفر تشکیلشده بود؛۳ نفر مسئول ساخت پل شدند. علاوه بر مسابقه اصلی ساخت پل چوبی، مسابقههای علمی و ورزشی هم وجود داشت که ۲ نفر باقیمانده را از هر نظر محک میزد. حداکثر زمان ساخت پل ۳ ساعت بود کار ساخت پل برای نماز و صرف نهار به مدت ۱ ساعت متوقف شد و بعدازآن گروهها با سرعت بیشتری به کار خودشان ادامه دادن بعد از تلاشهای زیاد افراد بالاخره پلها آماده شد. نوبت به مسابقه فوتبال رسید … بچهها مشغول بازی بودند و ما هم فضای جلسه رو برای بارگیری پلها آماده میکردیم. در همین فرصت بچهها مشغول مسابقات فوتبال شدند؛ لحظه موعود فرارسید و همه منتظر بارگیری پلها بودند. بعضی اضطراب داشتن و بعضی هم هیچ نگرانی از پلی که ساخته بودند نداشتند.
ساعت ۴ بعدازظهر بود؛ بچهها همان شوق اولیهشان را داشتند ولی بااینحال باوجود فشار بالای مسابقات خستگی از چهرهشان معلوم بود پس از مرتب کردن محل اسکان بچهها سوار اتوبوس و راهی خانه شدند